سندروم ایمپاستر چیست؟
آدمهایی که موفق هستند ولی هیچگونه احساس موفقیت نمیکنند و یا در شرایطی به بعضی از اونها این حس دست میده که اگرچه موفق هستند ولی موفقیتشان از راه کلاهبرداری و تقلب و یا یک شانس عالی به وجود اومده و بر اساس عملکرد و استعداد و تلاش خودشون نبوده و دائما این ترس رو دارند که نکنه پردهها کنار بره و دستشون رو بشه و همه بفهمن که اونا واقعا آدمهای توانمندی نیستند.
در بعضی از موارد مثلا کسی که در دانشگاه نمره A+ گرفته بهش این حس دست میده که من اصلا لیاقت این نمره رو نداشتم و شانسی این نمره رو گرفتم و یا حتی وقتی تو یه دانشگاه خیلی خوب قبول بشن با خودشون میگن این به خاطر مشکل سیستم بوده که توانمندی اونا رو اشتباه ارزیابی کرده وگرنه اونا لایق پذیرفته شدن تو اون دانشگاه نبودند.
یا یه مدیر شرکتی با اینکه شرکتی رو راه انداخته که برای صدها نفر اشتغالزایی کرده اما مدام به خودش میگه چرا این همه از من به عنوان یه کارآفرین تمجید میکنن من که هیج کاری نکردم و اصلا موفق نبودم و اینا همهاش شانسی و یه اتفاق بوده.
پژوهشها در مورد سندروم ایمپاستر چه میگویند؟
پژوهش دربارهء سندرم ایمپاستر را برای اولین بـار در سـال ۱۹۷۸ دو درمانگر به نامهای “پائولین کلانس” و “سوزان آیمز” آغاز کردند. زمانی که آن دو مشغول مطالعه بر روی گروهی از زنـان بـسیار کامیاب و موفق بودند، دریافتند که این زنان از سطح بالایی از خود تردیدی و احـساس درمـاندگی برخوردارند و در زمینه درونیسازی ترقیات و پیروزیهای خود در رنـج هـستند.
آنـان بر این باور بودند که دیگران را فـریفتهاند زیـرا معتقد بودند که کلیه موفقیتهای آنها مبتنی بر شانس بوده است نه ناشی از لیـاقت و شـایستگی خودشان،در صورتی که واقعیت عـکس بـاور آنان بـود.
تخمین زده میشود که حدود ۴۰ درصد جـمعیت افـراد دارای این سندرم هستند. این سندروم یه بیماری و یا مرض نیست و لزوما هم به استرس و اضطراب و عزتنفس مربوط نمیشه پس این حس کلاهبردار بودن از کجا میاد؟
آدمهایی که خیلی موفق و توانمند هستند معمولا مایل هستند که دیگران هم همینطوری ارزیابی کنند که این میتونه این باعث تشدید این حس بشه که اونا لایق ستایش و یا شانس های بیشتری نسبت به بقیه نیستند. و یا کودکانی که مدام از بچگی شنیدند که خیلی باهوش هستند و وقتی بزرگ میشن با اینکه خیلی موفق هستند اما تا به سوالی برخورد می کنند که جوابش رو نمیدونند مضطرب میشن و این سندروم میاد سراغشون.
اشخاصی که احساس ایمپاستر دارند، هرگز ایمپاستر نیستند،بلکه فـقط فـکر میکنند که این طور هستند.
اشخاصی که از سندرم ایـمپاستر رنـج مـیبرند، افرادی واقعا باهوش، متفکر و توانمند هستند. اونا فقط اینو باور ندارن. ایـمپاسترها با ترس از شناسایی شدن به عنوان یک فرد جعلی، متقلب و بیکفایت، جلو رشد بزرگترین آرزوهـا و اشـتیاقهای خـودشون رو گرفته و قابلیتهای بالقوهشون را رو نمیکند.
برای رزرو وقت روانشناسی بالینی با ما تماس بگیرید:
اما این همه موضوع نیست. بـرای بـرخی افراد، احتمال شناسایی شدن، همراه با حس عمیق شرمندگی و ندامت است. این احساس ایمپاستر درسته فقط برای آدمهای موفقه اما آدمهای معمولی هم یه چیزی شبیه این رو گاها تجربه میکند و اون Pluralistic Ignorance هست.
حالا این چیه؟
این دقیقا جایی که ما به صورت کاملا محرمانه و طوری که کسی اصلا نمی فهمه به خودمون و توانمندیهامون شک میکنیم اما فکر میکنیم که تنها ما خودمون از این افکار داریم چون هیچ کس شک و تردیدهاش در مورد خودش و توانمندیهاش رو بلند بلند اعلام نمیکنه.
مثلا وقتی دارید با اکسل کار میکنید و به یه مشکلی برمی خورید با خودتون میگید من واقعا اکسل بلد نیستم یا نکنه من واقعا اونقدر توانمند نیستم و یا وقتی مدیر یه مسئولیتی بهتون میده به خاطر این که فکر میکنید توانمند نیستید کاملا مضطرب میشید و فشار روانی زیادی رو تجربه میکنید و چون نمیدونید و یا خیلی سخته که بفهمید همکارها و هم رده های شما با چه سختی کار میکند و یا بعضی از وظایف چقدر براشون سخته و یا چقدر به توانمندیهای خودشون شک دارند از بین بردن این حس که من از بقیه توانمندیهام کمتره خیلی سخته.
حس خیلی شدید ایمپاستر میتونه باعث بشه اگر ایدههای معرکهای هم دارید با بقیه در میون نذارید یا دنبال شغلهای خیلی خوب نگردید.
حالا بهترین راه برای از بین بردن این سندروم چیه؟
بهترین راه سادهترین راه هم هست این است که در مورد این حستون صحبت کنید.
خیلی از ادمهایی که از این سندروم رنج میبرند میترسند که اگر در مورد عملکردشون از بقیه بپرسند ترسهاشون به واقعیت بپیونده و یا حتی اگر فیدبک مثبت بگیرند اون فکر کلاهبردار و متقلب بودن میاد سراغشون اما از طرف دیگه وقتی ببینید دوستتون و یا استادتون هم همین حس رو تجربه کرده باعث میشه شما راحت تر احساساتتون رو بیان کنید.
به محض اینکه این سندروم رو تو خودتون شناسایی کردید متونید با ردیف کردن فیدبکهای مثبت تو ذهنتون که قبلا از دیگران دریافت کردید که بهشون بیاعتنا بودید یا مضطربتون کرده و مرور اونها با این سندروم مقابله کنید.
شاید نشه این سندروم رو برای همیشه از بین برد اما با صحبت کردن در مورد این سندروم کم کم بیان اینگونه احساساتتون راحت تر میشه و کم کم متوجه میشید که شما موفق، با استعداد و دوست داشتنی هستید.
با اینحال ممکنه بازهم فکر کنید بیکفایت هستید یا در بعضی از موقعیتهای اجتماعی، رفتار و عملکرد خوبی ندارید. در این شرایط میتونید یک ارزیابی و بررسی واقعگرایانه از توانمندیهاتون انجام بدید. دستاوردها، موفقیتها و چیزهایی در اونها عملکرد خوبی دارید بنویسید. سپس اونها رو با باورها و ارزیابیهای خودتون نسبت به خودتون مقایسه کنید.
راه دیگه اینه که بعد از این ارزیابیهای واقعگرایانه، موفقیتهاتون رو جشن بگیرید و اونها رو به عنوان یک واقعیت بپذیرید و بین واقعیت و افکارتون تمایز قائل بشید.
کلینیک روانشناسی چمان
اگر در هر کدام از این مراحل نیاز به گفتگویی همدلانه با یک مشاور و یا روانشناس دارید می توانید روی متخصصین چمان حساب کنید:
ما از ساعت 8 تا 21 در کلینیک هستیم. برای رزرو وقت مشاوره و روانشناسی تماس بگیرید:
چقدر اشاره به انیشتن در مقاله تون برای من جالب و هیجان انگیز بود. من افراد زیادی رو دیدم که درگیر این سندروم هستن . ب نظرم نداشتن عزت نفس میتونه یکی از دلایل اصلی سندروم ایمپاستر باشه. برای تقویت عزت نفس خوندن و مطاله کتاب در این زمینه میتونه به افراد کمک کنه. معمولا سایت هایی مثل فرچون و دانشگاه کسب و کار و…. لیستی از کتاب ها رو تو این زمینه معرفی میکنن که میتونیم از اونها استفاده کنیم