مهاجرت در ایران به دلایل گوناگونی رو به افزایش است، شاید بیشتر از هر زمان دیگری! هر کسی که مهاجرت میکند روش خود را برای کنار آمدن با چالشهای پس از آن پیش میگیرد. راهنمایی وجود ندارد که بگوید اکنون که مهاجرت کردی اینگونه رفتار کن تا کمتر دلتنگ شوی، تا کمتر به غم غربت دچار شوی تا بهتر بتوانی این چالشها را تاب آوری. بنابراین احساس تنهایی بیش از پیش درون شما رخنه میکند. با امید ساختن یک زندگی طبق معیارهای شخصی، راهحل مهاجرت را انتخاب میکنید و با خود میگویید وقتی از این تونل بگذرم، به همان زندگی طبق معیارهایم خواهم رسید.
اما حین گذر کردن از این تونل احتمالا میترسید چیزهای زیادی از دست دهید و این موضوع فشار روانی بسیاری به شما وارد میکند. چیزهای زیادی را پشت سر گذاشتهاید تا وارد این تونل شوید مثل خانه، شهر، وسایل شخصی، مکانهای دیدنی مورد علاقه، خانواده، دوستان، آشنایان و البته ممکن است شریک عاطفیتان از پشت سر در کنار تمامی این چیزهای برای شما دست تکان دهد.
برای مهاجرت ایمن لازم است خود را به وسایل تازهای مجهز کنید که قطع به یقین یکی از آنها آگاهی درباره جدایی بعد از مهاجرت است. اکنون که قصد مهاجرت دارید و یا این کار را کردهاید، شکل ارتباط برقرار کردن شما با یکدیگر تغییر میکند. این یک چالش برای هر سه شما است یعنی خودتان، شریک عاطفیتان و البته رابطهتان. در این محتوا از کلینیک روانشناسی چمان سعی میکنیم با دادن آگاهی درباره مشکلات پیش رو، کمی این تونل را روشنتر کرده و راهکارهایی برای حفظ رابطهتان خواهیم داد.
داستان جدایی بعد از مهاجرت
جدایی بعد از مهاجرت برای تمامی زوجهایی که مهاجرت میکنند یا وقتی یکی از آنها در کشور مبدا باقی میماند، رخ نمیدهد. اما چالشهای زیادی رو به روی شما قرار خواهد گرفت که بهتر است برای سالم گذشتن از آنها تلاش کنید رابطهتان از آسیب دور بماند.
یکی از این چالشها، حفظ رابطه از راه دور است. ارتباط برقرار کردن از پشت مانیتور احتمالا درصد زیادی از دلتنگی شما را رفع میکند اما به مرور زمان وقتی مدت دوری طولانیتر شد متوجه میشوید یک چیزی کم است، یک جای کار میلنگد و در حین ناباوری نمیتوانید اذعان کنید که آن چیز ناپیدا چیست!
احتمالا به معجزهی سادهی حضور میرسید.
قبل از اینکه به راهکارهای حفظ رابطه از راه دور بپردازیم. شما را به خواندن داستان کوتاهی دربارهی یک زوج خیالی از سرزمینهای دور دعوت میکنیم.
یک داستان عاشقانه…
آرش در آپارتمان اجارهای کوچکش در ونکوور کنار پنجره نشسته بود و بیپروا به نم نم باران که به شیشه میکوبید خیره شد. شهر جدید بود، خطوط آن ناآشنا و هوای آن پر از بوی دریا و قهوه بود. او سه هفته پیش از تهران به اینجا نقل مکان کرده بود، در حالی که قلبش آرزوی شروع دوبارهای را در پی داشت، اما تنها چیزی که اکنون احساس میکرد یک تنهایی طاقتفرسا بود.
در بازگشت به خانه، او چیزی بیش از خانواده و دوستانش را ترک کرده بود. او ناهید، دوست دختر سه سالهاش را ترک کرده بود. فراق آنها در فرودگاه امام خمینی تابلویی از اشکها و وعدهها بود. آنها سوگند یاد کرده بودند که شکاف را با تماسها، پیامکها و چتهای ویدئویی پر کنند، اما صفحه نمایش سرد و بیروح بود، پورتال ناکافی برای گرمایی که او آرزویش را داشت.
ناهید از دور تمام تلاشش را کرد. هر روز صبح، مانند عقربههای ساعت، هنگامی که از خواب بیدار میشد، پیام «صبح بخیر، عشق» در انتظار او بود و هر شب آنها روز خود را از طریق ویدئو به اشتراک میگذاشتند، پژواک دیجیتالی خندههایشان که سعی میکرد فاصله بینشان را بپوشاند. اما درخشش در چشمان ناهید نمیتوانست از سد پیکسلی عبور کند و آرش احساس کرد که رشتههای ارتباط آنها با تبدیل شدن روزها به هفتهها از هم میپاشد.
یک روز عصر، هنگامی که درخشش آبی لپتاپاش چهرهاش را روشن میکرد، ناهید متوجه غم و اندوهی که در اعماق چشمهای معمولاً پرجنب و جوش آرش وجود داشت، شد. او اصرار کرد با صدایی که ترکیبی از نگرانی و درماندگی بود: “به نظر میرسد تو احساس خوبی نداری، عشق. با من صحبت کن.”
آرش آهی کشید، وزن سکوتش بین آنها سنگین بود. “سخت است، ناهید. هر روز همین حس را دارد. من به سر کار میروم، به یک آپارتمان خالی میآیم و فقط… احساس در خانه بودن نمیکنم. دلم برایت تنگ شده، دلم برای ما تنگ شده و خسته هستم. از احساس تنهایی در شهری پر از مردم.”
قلب ناهید به درد آمد. “کاش میتوانستم با تو باشم، آرش. تو فقط یک کار جدید را شروع نمیکنی، بلکه یک زندگی کاملاً جدید میسازی و این سخت است.” مکث کرد و به دنبال کلمات مناسب گشت. “اما به خاطر داشته باش که چرا رفتی. این یک قدم به سمت چیزی است که همیشه میخواستی. شاید بهتر است سعی کنی مکانهایی را پیدا کنی که کمی شبیه خانه باشند؟ کافهای که ممکن است تو را به یاد تهران بیاندازد یا پارکی مانند پارک ملت؟”
آرش به آرامی سر تکان داد. “من میتوانم آن را امتحان کنم. شاید به برخی از گروههای محلی یا چیزی بپیوندم. ممکن است کمک کند.”
ناهید که از افزایش اندک روحیهاش دلگرم شده بود، ایدهای داشت. “در مورد این چطور؟ هر هفته، ما یک مکان جدید را برای بازدید تو انتخاب میکنیم؛ یک کافه، یک بازار، هر چیزی و تو ماجراجویی خود را با من در میان میگذاری. مثل اینکه من آنجا با تو هستم، یک جورهایی.”
لبخند کوچکی برای اولین بار پس از چند روز لبان آرش را خم کرد. “من آن را دوست دارم. این یک قرار است.”
در طول هفتههای بعد، آرش ونکوور را با چشمهای جدید کاوش کرد. او کافهای با کیکهای خانگی پیدا کرد که اگرچه کاملاً شبیه کافههای خانه نبود، اما طنین آرامشبخشی از کافههای تهران ارائه میکرد. او از کتابخانه عمومی ونکوور بازدید کرد، قفسههای وسیع آن یادآور بعدازظهرهای آرامی بود که در کنار ناهید در کتابخانه دانشگاه به خواندن سپری میشد. با هر ماجراجویی، او تصاویر و داستانهایی را با ناهید به اشتراک میگذاشت و مکالمات آنها غنیتر میشد و بار دیگر مملو از برنامهها و خنده میشد.
در همین حال، ناهید سورپرایز خود را برنامهریزی کرد. او پسانداز میکرد و شیفتهای بیشتری در رستورانی در تهران کار میکرد. برای ملاقات میآمد. روزی که پروازش را رزرو کرد، نتوانست در برابر این خبر مقاومت کند. “مطمئن شو که هفته اول مرداد را آزاد نگه داری، خوب؟ فکر میکنم ممکن است یک بازدیدکننده داشته باشی.”
قلب آرش تپید. “جدی میگویی؟ در این مورد شوخی نکن، ناهید.”
“خیلی جدی. من به تازگی پروازهایم را رزرو کردهام. میخواهم آن مکانها را با تو ببینم. این بار با هم آنها را کاوش خواهیم کرد.”
اشک شادی آمیخته با آرامش در چشمانش جاری شد. آینده آنها همچنان با چالشهای زیادی همراه بود، اما دانستن اینکه با هم با آنها روبهرو خواهند شد، تفاوت را رقم زد. همانطور که او به اطراف آپارتمان کوچکش نگاه میکرد، ناگهان کمی گرمتر به نظر میرسید، کمی بیشتر شبیه جایی است که روزی میتوانست آن را خانه بنامد.
روشهای جلوگیری از جدایی بعد از مهاجرت
«و میپرسی: پناهده به چه معناست؟
خواهند گفت: پناهده کسی است که از زمینِ وطن برکنده شد.
و میپرسی: واژهی وطن به چه معناست؟
خواهند گفت: که خانه است و درخت توت، لانهی ماکیان است و کندوی زنبور، عطر نان است و آسمان نخست …
و میپرسی: آیا یک واژه با سه حرف برای این همه مضامین وسعت دارد و بر ما تنگ آمده است؟» (محمود درویش)
-دست از سریع قضاوت کردن، بردارید.
در رابطه از راه دور ممکن است از لحاظ روانشناختی نتوانید شریک عاطفی خود را همان طوری که هست ببینید و تصویر واضحی از رفتارهای او نخواهید داشت. بنابراین احتمالا حدس و گمانهایی میزنید که اگر همگی غلط نباشند ولی درصد بالایی از آنها اغراق شده و به قول معروف همراه با پیاز داغ فراوان هستند.
این حدس و گمانهای پیاز داغی میتوانند در زمینههای مختلف رخ دهند، مانند حسادتهای عاشقانه نسبت به کامنت یک دوست جدید زیر پست شریک عاطفیتان در فضای مجازی؛ حتی ممکن است که تبدیل به یک فرد حساس شوید به طوری که کوچکترین اتفاقی نشانهی تمام شدن رابطه است برای مثال برق رفته و شریک عاطفی شما نمیتواند در موقع مقرر شده با شما تماس بگیرد و این تصور در شما جان میگیرد که دیگر همه چیز تمام شده و او من را فراموش کرده است.
اصطلاح «از دل برود هر آنکه از دیده برفت» تبدیل میشود به «دل را آشفتهتر میکند هر آنکه از دیده برفت». وقتی در یک رابطه از راه دور به سر میبرید بهتر است نسبت به احساسات خود محتاطتر عمل کنید و هر فکر ناگهانی که به سرتان میزند را با کمی شکاکیت بررسی کنید.
به خود یادآوری کنید که شما ممکن است تمام ماجرا را ندانید و بهترین کاری که میتوانید انجام دهید صحبت کردن با شریک عاطفیتان درباره احساسات خودتان و او است.
با دریافت کمک از یک مشاور ازدواج حرفهای میتونید انتخابی آگاهانه و مطمئن داشته باشید و آسیبهای اونو به حداقل برسونید.
برای رزرو وقت مشاوره ازدواج با ما تماس بگیرید:
88652505 | 88652502 | 021
–یکدیگر را مجبور به صحبت کردن نکنید.
شما باید زمانی با یکدگیر صحبت کنید که دلتان میخواهد نه از سر اینکه مجبور هستید. شاید تصور کنید اگر چند روز متمادی با یکدیگر حرف نزنید، نشانهی بسیار بدی است ولی لازم است بدانید اینکار مشکلی ندارد اتفاقا اگر چند روز را به خود اختصاص دهید سلامتتان از جنبههای مختلف ارتقا مییابد.
مشخص است که ارتباط برقرار کردن در هر رابطهای اهمیت دارد، اما بیشتر ارتباط برقرار کردن همیشه برای زوجهایی که از یکدیگر دور هستند بهترین انتخاب نیست به عبارتی کیفیت در اینجا بیشتر معنا پیدا میکند تا کمیت.
بهترین کار این است که تمامی مکالمات خود را به دل خواه دو نفرتان برنامه ریزی کنید. اگر شریک عاطفی شما به دلایلی اظهار کرد که میخواهد مکالمه را پایان دهد این را شخصی سازی نکنید. اگر هفته شلوغ و سختی را میگذارند به او این حق انتخاب را بدهید تا کمی تنها باشد. به طور کلی تلاش کنید گفتگوهای صادقانه داشته باشید و فراهم کردن این بستر میتواند به ارتباط برقرار کردن با کیفیتتر، بسیار کمک کند.
از زوج درمانگر کمک بگیرید.
شما به عنوان زوجی که در حال مواجه شدن با شرایط جدیدی هستید، میتوانید درباره چالشهای خود با متخصص مشورت کنید. ممکن است درون یکی از همین تماسهای تصویری با یکدیگر بگو مگو کنید و یا از یکدیگر دلخور شوید. اگر نتوانستید به تنهایی از پس آن اختلافات بر آیید از روانشناس کمک بگیرید.
بستر رابطهی شما قبل از آنکه مهاجرت کنید بسیار حائز اهمیت است. ممکن است مشکلاتی که قبلا ریشه دواندهاند اکنون با فشار روانی مهاجرت از زمین رابطهتان سر باز زنند و اختلافات شدت پیدا کنند.
به این نکته نیز توجه کنید، اگر یکی از زوجین و یا هر دو در گذشته سابقه ابتلا به اختلالات روانشناختی داشتید مثل افسردگی، اضطراب و … احتمال دارد فشار مهاجرت باعث عود مجدد برخی از آنها شود بنابراین اگر یک متخصص در کنارتان باشد میتواند در این مسیر به شما کمک کند.
کلینیک روانشناسی چمان با داشتن زوج درمانگران مجرب و متخصصین سلامت روان میتواند به شما و شریک عاطفیتان در رابطهی بهتر بعد از مهاجرت یاری رساند.
ما از ساعت 8 تا 21 در کلینیک هستیم. برای رزرو وقت مشاوره و روانشناسی تماس بگیرید: