لغزشهای کلامی (پاراپراکسیها): روزنهای به ناخودآگاه
«کنش پریشی»، «رفتار اشتباهی»، «لغزش کلامی»، «لغزش زبانی»، «اشتباهات لپی»؛ همۀ اینها عباراتی هستند که برای اشاره به پاراپراکسی ها (parapraxes) به کار میروند. کنش پریشی و رفتار اشتباهی، دو ترجمه فارسی برای اصطلاح پاراپراکسی است؛ هرچند خواهیم دید که معادل های شایستهای نیستند و پاراپراکسی، نه یک کنش پریشان است و نه رفتاری اشتباه.
لغزشهای کلامی یا زبانی و اشتباهات لپی هم معادل هایی برای اصطلاح slip of the tongue هستند و به زودی خواهیم گفت که این لغزش ها یا اشتباهات در گفتار، تنها یکی از زیرمجموعه های انواع پاراپراکسیها و البته معروف ترین آنهاست.
ما در این مقاله به دلیل نارسایی ترجمه از سویی، و از سوی دیگر محدود نشدن فقط به یکی از انواع موضوع مورد بحث، از همان کلمۀ پاراپراکسی استفاده می کنیم.
اما این پاراپراکسی ها چه هستند؟
چرا این به ظاهر اشتباهات، در اعمال و گفتار رخ می دهند؟
آیا آنها معنایی دارند یا پدیده های کم اهمیت و غیرقابل توضیحی هستند؟
برای پاسخ به این سوالات و فهم پدیده ی پاراپراکسی ها، به سراغ فروید می رویم.
او بود که برای اولین بار -و به بهترین وجه- به این موضوع پرداخت تا آنجا که پاراپراکسی ها به «لغزش های فرویدی» (Freudian slips) معروف شده اند.
مطالبی که در زمینه ی پاراپراکسی ها خواهید خواند، برداشتی است از سه سخنرانی از مجموعه «سخنرانی های معرفی گر روانکاوی» (Introductory Lectures on Psycho-Analysis) که فروید در دانشگاه وین طی دو ترم زمستانی در سالهای 1915 تا 1917 برای دانشجویان ایراد کرده است.
ما سعی می کنیم با افزودن مثالهایی از تجربیات بالینی و مشاهدات روزمره خود، به این بحث کمی چاشنی فارسی بیافزاییم.
لغزشهای کلامی (پاراپراکسی) چیست؟
همانطور که قبلا اشاره کردیم، پاراپراکسی یک اصطلاح انگلیسی است. اصطلاحی که فروید در زبان آلمانی برای اشاره به پاراپراکسی استفاده میکرد (Fehleistungen)، به طور تحت الفظی به معنی کنشهای اشتباهی (faulty acts) یا فرآیندهای اشتباهی (faulty functions) است.
این مفهوم پیش از فروید وجود نداشت و ترجمه ی انگلیسی آن هم یک کلمه ی ابداعی جدید است.
فروید در کتاب آسیب شناسی روانی زندگی روزمره (The Psychopathology of Everyday Life; 1901) به این موضوع به صورت مبسوطی پرداخته است.
فروید در نوشتههای آموزشی خود اغلب از پاراپراکسیها به عنوان مناسبترین ابزار برای معرفی تئوری روانکاوی استفاده میکرد.
پاراپراکسی ها جزو اولین موضوعاتی بودند که فروید مورد کاوش روانشناختی قرار داد.
انواع اشتباهات لغزشهای کلامی (پاراپراکسیها)
به طور کلی می توانیم پاراپراکسی ها را در سه گروه بگنجانیم:
گروه اول به اشتباهات در گفتار، نوشتار، شنیدن و خواندن تقسیم می شود:
- فرد قصد دارد چیزی بگوید اما از کلمه دیگری استفاده می کند: لغزش زبان (slip of the tongue)
- همین اشتباه ممکن است در نوشتار رخ دهد، یعنی چیزی را اشتباهی بنویسد: لغزش قلم (slip of the pen)
- فرد ممکن است چیزی را بخواند، در حالیکه در متنی که مشغول خواندن آن است، چیز دیگری نوشته شده (misreading)
- یا اینکه چیزی را که به او گفته میشود، اشتباه بشنود (mishearing)
گروه دیگر پاراپراکسی ها، فراموشی (forgetting) است؛
البته نه فراموشی پایدار بلکه فقط نوع زودگذر آن. ممکن است فردی نام یک شخص را که قبلا شنیده و می دانسته است، فراموش کند؛ یا فراموش کند کاری انجام دهد که قصد انجام آن را داشته است، اما بعد آن را به یاد می آورد و فقط برای مدتی آن را از یاد برده است.
گروه سوم شامل انواع جا گذاشتن (mislaying) میشود،
زمانی که فرد چیزی را جایی می گذارد اما بعد نمی تواند آن را پیدا کند؛ یا ممکن است به شکل گم کردن (losing) شاهد آن باشیم.
همه این پدیده ها جزء مشترکی در زبان آلمانی دارند: Ver. همچنین به جز گم کردن چیزی که ممکن است فرد را به زحمت بیاندازد، پاراپراکسی ها امور زودگذری هستند که اغلب کم اهمیت تلقی می شوند و به همین خاطر هم توجه کمی به آنها شده است.
آیا لغزشهای فرویدی (پاراپراکسیها) ارزش بررسی دارند؟
چرا روانکاوی به این مسائل پیش پا افتاده میپردازد؟
مواد مشاهدات روانکاوی معمولاً توسط رویدادهای غیر قابل توجیهی تهیه می شوند که توسط دانشهای دیگر به عنوان چیزهای بسیار غیرارزشمند کنار گذاشته شدهاند: تفالههای دنیای پدیده ها.
اما وقتی تومورهایی به بزرگی یک سیب در مغز آدمی رشد می کنند، پرداختن به این تفاله ها چه اهمیتی دارد؟
در این استدلال -که نشانه های کوچک، کم اهمیت اند- مغلطه ای صورت گرفته است بین اهمیت مشکلات و چشمگیر بودن آنچه به آن مشکلات اشاره دارند.
اما آیا این طور نیست که چیزهای بسیار مهم خود را از طریق نشانه های ناچیز آشکار می سازند؟
بگذارید مثالی بزنیم:
اگر شما مرد جوانی باشید، آیا از طریق نشانه های کوچک نیست که در خواهید یافت توجه بانویی را به خود جلب کردهاید؟ آیا منتظر ابراز عشق صریح از جانب او خواهید شد؟ یا یک نگاه زیر چشمی که دیگران بعید است متوجه آن شده باشند، برایتان کافی نخواهد بود؟
و اگر شما کارآگاه باشید آیا انتظار دارید مجرم عکس خود را همراه با پشت نویسی مشخصات و آدرس محل سکونت برای شما در صحنه قتل بر جا گذاشته باشد؟ یا شما از به دست آوردن ردپاهایی محو خرسند خواهید شد؟
پس اجازه ندهید نشانههای کوچک را کم اهمیت جلوه دهیم. با پی گرفتن آنها میتوانیم به چیزهای بزرگتری دست یابیم.
بله، مسائل مهمتری برای بررسی علمی نسبت به لغزشهای زبانی (پاراپراکسیها) وجود دارند، اما گاهی اولین قدم برای انجام یک پژوهش علمی از یاد برده میشود. این رویکرد برای یک کار علمی نویدبخشتر است. اگر فردی پشتکار داشته و عاری از پیش داوری و پیش فرض باشد و کمی هم بخت او را یاری کند، میتواند از این کار خرد، به مطالعه مسائل کلان برسد.
توجیه لغزشهای کلامی (پاراپراکسیها) از منظر غیر روانکاوی
اگر از فردی که روانکاوی نمیداند بپرسید که معنای این اشتباهات لپی (پاراپراکسیها) چیست، خواهد گفت اینها پدیدههای توضیح پذیری نیستند و فقط رویدادهایی تصادفی اند.
این گفته به چه معناست؟
یعنی اتفاقاتی هستند که خارج از زنجیره همگانی رخدادها هستند و احتمال روی دادن آنها با احتمال روی ندادنشان یکسان است. اگر شخصی این چنین روزنهای در ایجاد رویدادهای طبیعی (determinism of natural events) متصور شود، به این معناست که او کل جهانبینی علم را دور انداخته است.
آنچه که در پی توضیح آن هستیم، نقصان های عملکردی کوچکی هستند؛ عدم تکمیل در فعالیتهای ذهنی که تعیین کننده های آنها باید شناسایی شوند.
کسی که در مواقع دیگر به روانی صحبت می کند، ممکن است در این حالات دچار لغزش زبان شود:
- وقتی که ناخوش و خسته است
- وقتی برانگیخته است
- وقتی که مشغولیت بسیار زیادی با چیزهایی دیگر دارد
افراد وقتی ناخوشایند یا سردرد دارند، ممکن است که کلمات را اشتباه به کار ببرند و برخی نام ها را فراموش کنند؛ یا برعکس، فردی که نام کسی را فراموش کرده است در تلاش برای یادآوری آن نام ممکن است دچار سردرد شود.
حواس پرتی نمونهای دیگر است. وقتی حواس پرت هستیم مقاصدمان را فراموش میکنیم و کارهای برنامه ریزی نشده دیگری انجام میدهیم. در واقع، حواس پرتی تمرکز حواس روی موضوعی دیگر است.
توجیه فیزیولوژیک و سایکوفیزیولوژیک لغزشهای کلامی (پاراپراکسی)
بگذارید برخی توجیهاتی که برای پاراپراکسی ها در نظر گرفته شده است را بررسی کنیم. آنچه که اصطلاحاً پیش شرط بروز پاراپراکسی ها نامیده می شود، در همه موارد یکسان نیست. مریض بودن یا اختلال در چرخه ها (مثل چرخه خواب و بیداری) توجیه فیزیولوژیکی (physiological) برای تخریب کارکرد طبیعی فراهم میآورد.
برانگیختگی، خستگی و حواسپرتی عواملی از دسته دیگر هستند که ممکن است به عنوان سایکوفیزیولوژیک (psycho-physiological) توصیف شوند.
خستگی و حواسپرتی باعث تقسیم توجه (division of attention) میشود که ممکن است موجب شود توجه کافی به کارکرد مورد اشاره اختصاص داده نشود. بنابراین کارکرد میتواند به راحتی مختل شود یا به بی دقتی منتج شود.
مریضی خفیف یا تغییراتی در خون رسانی به اعصاب مرکزی میتواند همین اثر را داشته باشد. در تمام این موارد پرسش بر سر اختلال توجه خواهد بود، چه به دلایل جسمانی، چه به دلایل روانی.
این نظریه بسیار اغوا کننده است. منتها در این گونه نظرات ما وسوسه می شویم سوژه (subject) را حذف کنیم. پاراپراکسیها و فراموشیهایی از این دست در افرادی که خسته یا حواسپرت نیستند هم رخ میدهند. به همین سادگی هم نیست که یک کارکرد با افزایش توجه معطوف به آن تضمین شود و وقتی توجه به آن کاسته میشود، به خطر بیفتد.
بسیاری از فرآیندها هستند که کاملا به صورت اتوماتیک رخ میدهند و هیچ نیازی به توجه ندارند. انگشتان یک پیانیست با تجربه، تا حد زیادی به صورت خودکار حرکت میکنند و اتفاقاً اشتباهات پیانیست کم تجربهای که توجه زیادی هم به کارش دارد، به مراتب بیشتر است.
اگر فردی دچار لغزش زبان شود و چیزی را بگوید که دقیقاً مخالف چیزی است که قصد گفتن آن را داشته است، این اشتباه به سختی میتواند توسط نظریه سایکوفیزیولوژی یا نظریه توجه به خوبی توضیح داده شود.
برخی پدیده های جانبی هستند که نظریه انقسام توجه قادر به توضیح آنها نیست. به عنوان مثال وقتی چیزی را به صورت موقت از یاد می بریم، آزرده می شویم، ذهنمان مشغول آن میشود و نمیتوانیم رهایش کنیم. چرا وقتی توجه مان را معطوف به یادآوری آن میکنیم، کلمهای که نوک زبانمان است را به یاد نمی آوریم؟
همچنین در برخی موارد پاراپراکسی ها تکثیر می شوند، تشکیل یک زنجیره می دهند و جایگزین یکدیگر می شوند.
بگذارید مثالی بیاوریم.
فردی تحت شرایطی یک قرار ملاقات را از دست داد. برای بار دوم تصمیم گرفت که دیگر قرار را فراموش نکند، اما بعد از حاضر شدن در محل ملاقات دریافت که در ساعت اشتباهی به محل مراجعه کرده است. آیا این اشتباهات مکرر به علت خستگی یا بی توجهی بوده است؟
هیچ نوری بر این مشخصههای ظریف پاراپراکسی ها با نظریه برداشته شدن توجه (withdrawal of attention) افکنده نمیشود.
نیازی نیست که این نظریه کاملاً مردود اعلام شود اما این نظریه نقصی دارد، چیزی باید بر آن افزوده شود تا در برخی موارد رضایت بخش گردد. اما قضیه به همین جا ختم نمی شود، برخی پاراپراکسیها می توانند کاملا از دیدگاه جدید دیگری نگریسته شوند.
موضع روانکاوی در برابر لغزشهای زبانی (پاراپراکسیها)
برای روشن شدن بحثمان لغزشهای زبان را کانون توجه قرار می دهیم؛ البته میتوانستیم کارمان را با بررسی اشتباه خوانی (misreading) یا لغزش های قلم (slips of the pen) نیز به همین کیفیت ادامه دهیم. باید این نکته را در ذهن داشته باشیم که این لغزش ها تحت شرایط خاصی به وجود میآیند و بدون بررسی این شرایط متوجه علت رخ دادن آنها نخواهیم شد.
همچنین وقتی من یک لغزش زبانی انجام میدهم، مثلاً به جای کلمهای که مد نظرم است، کلمه اشتباهی را بر زبان میآورم، آیا این کلمۀ اشتباه به صورت تصادفی از بین هزاران کلمه دیگر بیان شده است یا اینکه چیزی وجود دارد که بر من تحمیل میکند که اولاً در مورد کلمه مشخصی اشتباه کنم و ثانیاً آن کلمه اشتباه خاص را به کار ببرم؟
برخی لغزشهای زبان بر اساس شباهتهای آوایی و کلامی رخ میدهند، اما دسته دیگری از لغزش های کلامی هستند که در آنها چیزی که بیان می شود کاملاً متضاد مقصود فرد است. به عنوان مثال، زمانی رئیس مجلس سفلی پارلمان (در عصر فروید) در افتتاحیه یک نشست مهم گفت: «آقایان، خاطرنشان می کنم که اعضا به حد نصاب رسیده اند و بدین وسیله ختم جلسه را اعلام میکنم».
بنابراین علاوه بر پاراپراکسی هایی که بر اساس شباهت آوایی و کلامی رخ میدهند، باید آنهایی را که بر اساس تداعی کلمه (word-association) هستند را نیز به حساب آوریم.
اما این تمام ماجرا نیست. گاهی نمی توان لغزش کلامی (پاراپراکسی) را توضیح داد مگر آنکه فکر یا جملۀ قبل از آن را نیز در نظر بگیریم.
توجه به بافتی که پاراپراکسی در آن رخ میدهد، برای تبیین آن ضروری است.
اولین گام: لغزشهای فرویدی (پاراپراکسیها) مفهومی دارند
تاکنون ما به شرایط کلی پرداختیم که در آن پاراپراکسیها رخ میدهند و برخی از انواع آنها را بررسی کرده ایم، اما به محصول (product) این پاراپراکسیها توجه کافی نشان نداده ایم. اگر به بافت مثال هایی که تا اینجا آورده ایم توجه کنیم، میتوانیم قدری جسارت به خرج بدهیم و بگوییم که در این مثال ها، پاراپراکسی ها مفهومی (sense) دارند.
اما منظور ما چیست وقتی که میگوییم آنها مفهومی دارند؟
منظور این است که ما میتوانیم محصول لغزش زبان را طوری در نظر بگیریم که گویا کاملاً یک رفتار روانشناختی معتبر است. طوری آن را پیگیری کنیم که گویا جمله ایست با محتوا و معنا.
تاکنون پاراپراکسی ها را به عنوان رفتارهای اشتباهی (faulty acts) در نظر میگرفتیم، اما اینطور به نظر میرسد که اکنون میتوانیم بگوییم این رفتار اشتباهی، در واقع به خودی خود کاملاً یک رفتار طبیعی است که فقط جای رفتار دیگری را گرفته است؛ جای آن رفتاری که در ابتدا مورد انتظار بود یا قصد شده بود.
این حقیقت که پاراپراکسی به خودی خود مفهومی دارد، در برخی موارد قابل اثبات و اشتباه ناپذیر است. وقتی که رئیس مجلس سفلی با همان عبارات آغازین خود ختم جلسه را اعلام می کند، با توجه به شرایط تاریخی که این لغزش کلامی در آن رخ داده است، میتوانیم بگوییم که این اشتباه اتفاقی نیست. آقای رئیس که انتظار خوبی از این نشست نداشت، بسیار خرسند میشد اگر می توانست نشست را در همان ابتدا مختومه اعلان کند.
مثال دیگری را در نظر بگیرید. خانمی در یک مهمانی میگوید: «شوهرم از دکترش پرسید که چه رژیمی باید بگیرد. دکترش به او گفت نیازی نیست که رژیم بگیرد، او میتواند هر چه را که من می خواهم بخورد و بنوشد». در اینجا هم لغزش زبانی وجه غیر قابل انکار دیگری دارد.
گام دوم: معنای پاراپراکسی ها
آنچه تا به حال بیان شد، نه تنها نشان میداد که لغزشهای زبان مفهومی دارند، بلکه بیانگر این هم بود که مفهوم این لغزشها جالبترین مولفه آنهاست. از اینجا به بعد ما توجه خودمان را از علل فیزیولوژیک یا سایکوفیزیولوژیک پاراپراکسیها برمیداریم و اختصاصا به کاوش روانشناختی محض مفهوم پاراپرکسی -که معنا یا هدف آن است- معطوف میکنیم.
این کاری است که ما در مقاله ی بعدی مان قصد انجامش را داریم. کمی صبر کنید، این مقاله را به زودی منتشر خواهیم کرد.
منبع:
Freud, S. (1961). Introductory Lectures on Psycho-Analysis. In J. Strachey (Ed. and Trans.), The standard edition of the complete psychological works of Sigmund Freud (Vol. 15, pp. 25-39). London: Hogarth Press. (Original work published 1916).
یه ساعت کل متنو از اول خودنم بعد در اخر نوشتین قصد تحقیق در موردشو دارید؟ناموسا وا د فاز
سلام
راستش متوجه نشدیم در کجای متن نوشتیم قصد تحقیق در موردش را داریم؟!!!